خاطرات یک سمپادی
ه روزی میرسه خیره میشی به عکسمو باخودت میگی....
کاش بودی...
کاش اونی که جات اومدیکم مثل توبهم گیرمیداد....
یکم رومخم راه میرفت..... یکم مثل توباهام دعوا میکردوبعدش ازدلم درمیاورد.......
یه روزی میرسه که یاد اذیت کردنام میوفتی ومیگی کاش الانم پیشم بودی واذیتم میکردی....
یه روزمیرسه که دلت واسه بودنم تنگ میشه ....
یه روزمیرسه که دلت واسه صدام تنگ میشه......یه روز میشه که......!!!!!
نظرات شما عزیزان:
tags:
یک شنبه 13 / 4 / 1393برچسب:, | 2:12 | فرناز جونی | Ɔσммɛит
