خاطرات یک سمپادی

نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن درب یخچال می‌کند، در حالی‌ که نه تشنه است،
نه گرسنه است و نه اصلا میداند که چه می‌خواهد !
از علائم این بیماری این است که فرد از اتاقش خارج میشود ،
سرگردان راه آشپزخانه را در پیش می‌گیرد ،
درب یخچال را باز می‌کند،
چیزی بر نمیدارد درب را می‌بندد .
این بیماری به وفور در میان متولدین دهه‌های 70و80به چشم
می‌خورد! :))


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:55 | فرناز جونی |

نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن درب یخچال می‌کند، در حالی‌ که نه تشنه است،
نه گرسنه است و نه اصلا میداند که چه می‌خواهد !
از علائم این بیماری این است که فرد از اتاقش خارج میشود ،
سرگردان راه آشپزخانه را در پیش می‌گیرد ،
درب یخچال را باز می‌کند،
چیزی بر نمیدارد درب را می‌بندد .
این بیماری به وفور در میان متولدین دهه‌های 70و80به چشم
می‌خورد! :))


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:55 | فرناز جونی |

یه وقتایی هم اینقدر به آدم میگن تو باید محکم باشی تو باید محکم باشی که احساس میخ طویلگی به آدم دست میده !!!
بخدا ...


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:54 | فرناز جونی |

 

الان تلویزیون گفت: اگر در هفته بیشتر از 19 ساعت از اینترنت استفاده کنی اعتیاد به نت پیدا کردید.

فرناز هستم با مصرف هفتگی حدودا 100تا 150 ساعت یک مسافر

tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:52 | فرناز جونی |

بعضیا مثل کـــــره الاغ کدخـــــدا
یورتــــــــمـــه میـــــــــــــــــرن رو اعصابا! :|


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:50 | فرناز جونی |

رویای من اینه، دنیای بی کینه
دنیای بی کینه، رویای من اینه
مشخصه داره این 2تا رو بهم معرفی میکنه


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:49 | فرناز جونی |

ولي خدايي بيايم ظاهر بين نباشيم بعضيا ممكنه در ظاهر بيشعور بنظر بيان اما وقتي باشون ميگرديم و بيشتر ميشناسيمشون مي بينيم كه باطنن هم بيشعورن


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:45 | فرناز جونی |

هنوز هم آدمایی پیدا میشن که وقتی‌ بهشون میگی خوبم ،
باورشون میشه ...!!!


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:43 | فرناز جونی |

 

دوستان پست جدید ندارم
همه با هم فعلا بریم
یییییییییییییییییییییییییییییه برنامههههههههههههههههه ببینیم
یههههههههههههههههههههههه برنامهههههههههههه ببینیم :))

tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 21:42 | فرناز جونی |

روز قیامت میرم اون سیب زمینی ای که انداختم قاطی ذغالا و بعدش هیچ وقت پیداش نکردمو پیدا میکنم میزنم تو گوشش، بعدش بغل میکنم
.
.
.
.

.
.
.
.بش میگم میدونی چقد نگرانت بودم؟! میدونی چقد دنبالت گشتم؟

(این قضیه برای مغز پسته ای که پرید رفت زیر مبل هم صادقه)


tags:
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, | 20:51 | فرناز جونی |
Shik Them